روحانی شهید محمد اصغر نژاد

ساخت وبلاگ
دوشنبه هفتم فروردین ۱۳۹۶

به نام خدای ظاهر

روحانی شهید محمد اصغر نژاد

چه سعادتمند بودند این شهیدانی که دین خود را به اسلام ادا نموده و به جایگاه مجاهدین و شهدای اسلام شتافتند.

(امام خمینی (ره) )

خوشا به کسانی که راز رستگاری را در مکتب رهایی بخش و انسان ساز اسلام آموختند و درس فداکاری و ایثار رااز معلم نمونه این مکتب،حسین(ع) بخوبی یاد گرفتند و برای رسیدن به مقام عالی معنوی،چشم از تمامی لذات زودگذر این دنیای فانی شستند و با نیروی ایمان،به مهار نفس سرکش خویش پرداختند.

یکی از این گلهای خوشبوی روییده در گلستان اسلام شهید بزرگوار محمد اصغر نژاد است.محمد درسال 1348 در روستای ایو اوغلی خوی قدم به جهان هستی گذاشت و تربیت دوران حساس کودکی را در مکتب خانه با صفای خانواده به نیکی آموخت،پس ازسپری شدن دوران کودکی،دوره دبستان را در زادگاهش به پابان برد و وارد دوره راهنمایی شد.باعشق و اشتیاقی که به علم و مطالعه داشت،این دوره را هم با موفقیت پشت سر گذاشت. او که از همان نوجوانی دارای روحی سرشار از عشق به اسلام و قرآن بود به جهت دلباختگی شدیدی که به روحانیت و برنامه های مذهبی داشت،تصمیم گرفت به کسوت مقدس روحانیت درآید،از همین رو بعد از دوران کودکی باکتابهای مذهبی مانوس بود،حرکت نخستین خود را میدان عشق و عرفان از برکت دوستی با کتابهای مذهبی آغاز کرده بود.

خوشرویی،ادب،شجاعت،وجوانمردی از خصوصیات اخلاقی این شهید بزرگوار بود،و سخنانش همواره بوی بندگی و ایثار می داد.

بااوج گیری انقلاب،روحی تازه در کالبدش دمیده شد و تا واپسین توان برای رساندن پیام انقلاب و سخنان امام به توده های مردم تلاش می کرد.بعد از انقلاب نیز ازهیچ کوششی دریغ نمی کرد و برای پایندگی انقلاب همیشه پای در رکاب داشت.باآغاز حمله نیروهای بعثی به میهن اسلامی مان،سنگری نوین برای رشد و تکامل معنوی خود یافت و پا در میدان آزمایشی دشوار نهاد. آزمونی که تمام ناخالصیهای وجودش را در روح خداییش ذوب کرد و روحی شد به استواری کوه و به بلندی آسمان و ببه پهناوری تمام دشتها و به روشنایی خورشید و خلاصه انسانی شد خدایی.بعد از ماها مجاهدت درجبهه،وهمنشینی با شهدایی که پاک بوی آسمان گرفته بودند. دیگر نشانه های پریدن ازقفس،درسیمایش به خوبی پیدا بود.با زخمه ای تمام تاروجودش در شو شهادت به نوا در می آمد. دیگر روح بلندش تحمل این دنیای فانی را نداشت، و شو جهاد و شهادت،آرامش نمی گذاشت و او که دیگر سرماندن و هوای درقفس خواندن نداشت سر انجام در بیست و هفتمین روز دی سال شصت و پنج رخساره به خون آراست و از خاک ناپاک برخاست.

شلمچه برای آنهایی که چشم دلشان کور نشده،با نشانهای ویژه اش،کربلایی دیگر است.محرابی مطهر و حزین،با رمز و رازی عجیب و او که زنده ماندن بدون شهدا رابرای خود ننگ می دانست،در یک نبرد بی امان در حالی که با آر.پی.جی تانک های دشمن افتاده بود،خدا مرگی به او هدیه کرد که در لحظه پرشکوه شهادت به بیهودگیش سوگوار نشد.

با نیت عشق بار بستند همه

از خانه و خانمان گسستند همه

لبیک چو گفتند به سردار سحر

یکباره حصار شب شکستند همه

چرا که محمد(ص) بشارت داده بود که:« شهادت،خوبان امت امر دستچین می کند»

مردان خدا این گونه می میرند که زندگی می کنند و شهادت،چگونه مردن در چگونه زیستن است. آری شهادت حضوری است در صحنه پرجوش و خروش ایثار، و شهیدان گواهی دهندگان تاریخند،که نامشان تا ابد برتارک تاریخ خواهد درخشید.


برچسب‌ها: لاله های حوزه حدیث عشق...
ما را در سایت حدیث عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hadiseeshghtwoo بازدید : 149 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 17:05