غزل امید
تو آن قدر با یاس ها در تماسی
که امشب هم آکنده از عطر یاسی
نمی گویی این بار از جنس چشمت
خودت یک غزل،لف و نشر و جناسی
لغت نامه ی عشق لبریز نامت
تو از آن صمیمی ترین اقتباسی
ببین،خواب خوابست دژبان عقلم
چرا باز از عاشقی می هراسی؟
دریغم مکن سکه ی خوبی ات را
تو امید این دست پر التماسی
تو را از خودت می شناسم ولی تو
نگفتی مرا از کجا می شناسی؟!
حمیدرضا حامدی
حدیث عشق...برچسب : نویسنده : hadiseeshghtwoo بازدید : 169