غزل امید

ساخت وبلاگ
پنجشنبه هفتم اردیبهشت ۱۳۹۶

غزل امید

تو آن قدر با یاس ها در تماسی

که امشب هم آکنده از عطر یاسی

نمی گویی این بار از جنس چشمت

خودت یک غزل،لف و نشر و جناسی

لغت نامه ی عشق لبریز نامت

تو از آن صمیمی ترین اقتباسی

ببین،خواب خوابست دژبان عقلم

چرا باز از عاشقی می هراسی؟

دریغم مکن سکه ی خوبی ات را

تو امید این دست پر التماسی

تو را از خودت می شناسم ولی تو

نگفتی مرا از کجا می شناسی؟!

حمیدرضا حامدی

حدیث عشق...
ما را در سایت حدیث عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hadiseeshghtwoo بازدید : 169 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 17:05