به نام خدای دانای بی خطااومدم نماز بخونمنزدیک عملیات مسلم بن عقیل(ع) بود.چند شب قبل از عملیات حاجی به خانه آمد، مثل همیشه خاکی و خسته. زمستان بود. حاجی هم به خاطر سینوزیت شدیدی که داشت، سرش درد می کرد, ...ادامه مطلب
به نام خدای صبور سه روایت# از یک مرد(قسمت دوم)بعد کس دیگری وارد دادگاه شد.با عجله آمده بود.انگار کاری را نیمه تمام گذاشته بود و آمده بود. از جثه ی کو, ...ادامه مطلب
به نام خدای رهنما مربوط به حماسه حرف ساز خو گرفتن با سوز و گداز. استوار،اسفند 60 وقت اعزامش به جبهه بود. دوری او برایم خیلی مشکل بود و از طرفی در شهر که بود از طریق برادرها یا دوستانش بیشتر بهش دسترسی داشتم. به , ...ادامه مطلب
به نام خدای دارای شکوه و بخشش سه روایت از یک مرد(قسمت اول) همه به من می گویند شکنجه گر.اما من فقظ وظیفه ی خود را انجام داده ام،همان طور که دیگران هم انجام می دهند. بالاخره چرخ مملکت باید می چرخید،, ...ادامه مطلب
اعجاز عشقبرادرم محمدعلی بارها و بارها مجروح شده بود،اما در سال 1365،در عملیات کربلای یک،فتح مهران، چندین ترکش فک او رااز ناحیه تحتانی سوراخ نموده و جراحت شدیدی پیدا کرده بود و دائما از محل جراحت،بزاق و خونابه جاری می شد. این حالت با نوشیدن مایعات شدت می یافت،به طوری که هر زمان مایعات می نوشید مقداری ازآن ناحیه جراحت جاری می شد و زخم را مرطوب می نمود. درد جرا, ...ادامه مطلب
به نام خدای تواب نفرت از آمریکا مکرر می گفت؛ من آمریکا را بیچاره می کنم، کاری می کنم که آمریکایی ها با تمام تکنیک شان نتوانند بفهمند ما کی وکجا عملیات می کنیم. و این کار را در عملیات فتح المبین انجام داد. شهید علی صیاد شیرازی برچسبها: خاطرات شهید علی صیاد شیرازی, ...ادامه مطلب
بیتابم و باز حرف صبر آمده است تو رفتی و آه... تازه ابر آمده است انگار به کشتن ِ تو راضی نشده با نیزه برای نبش ِ قبر آمده استبرچسبها: فرارسیدن ماه محرم تسلیت باد, ...ادامه مطلب
گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست باشد محل نده قسم مرتضی که هست وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست چادر نماز حضرت خیر النسا که هست یک گوشه مینشینم و حرفی نمیزنم بیرون مکن مرا تو از این خانه، جا که هست از دردِ گریه تکیه نده سر به نیزهات زینب نمرده شانه دارالشفا که هست قربانیان خواهر خود را قبول کن گیرم که نیست اکبر، تو طفل ما که هست گفتی که زن جهاد ندارد برو برو لفظ «برو» چه داشت براد,نزنید ...ادامه مطلب
در لحظه ی پرواز عمری نگاهت بهترین تصویر من بود یادت شباهنگام دامنگیر من بود وقتی که آزادانه باهم می پریدیم عاصی ترین احساس در زنجیر من بود من خواب دیدم پرکشیدی و سحرگاه تنها شدن در این قفس تعبیر من بود رفتی و چشم آیینه بعد از تو هرصبح درحسرت لبخند دیرادیر من بود رفتی،ندیدی بی تو روز ابری خورشید در ا, ...ادامه مطلب
عشق دور از دست آن گاه ساکت ایستادی روی در رویم نه، دیگر از آن آخرین بغضت نمی گویم کاش از همان راهی که آن شب مهر چشمت رفت یک صبح خیلی زود بر می گشت پهلویم طاقت ندارم بیش از این ای عشق دور از دست در جستجویت از نفس افتاد زانویم یک لحظه این زخمی ترین سهراب را دریاب من بی تو می میرم کجایی نوش دارویم؟ ازآسمانی صاف و رویایی شبی در خواب دیدم که با یک شاخه گل می آمدی سویم با روح سبزت ریشه های اشتیاقم را کی می زنی پیوند ای پیوسته ابرویم؟! تنها دلم می خواست فردا ضامنم باشی در محضرت آقا!مگر کم تر از آهویم؟! حمیدرضاحامدی,عشق دور از دسترس,عشق دور دست,عشق یعنی مرگ دور از دسترس ...ادامه مطلب
از زبان رقیه(س) ابر هی در صورت مهتاب بازی می کند باد دارد توی زلفت تاب بازی می کند لب ز چوب بی حیای خیزران پاره شده مثل آن ماهی که با قلّاب بازی می کند گفته ام با بچه ها بابای من می آید و دامن من را پراز اسباب بازی می کند آسمان دیده که هرشب تا دم صبحی رباب با علی اصغرش در خواب بازی می کند عمه گفته قحطی آب است تا پایان راه پس چرا آن مرد دارد آب بازی می کند؟؟؟ من اگر دردانه ات هستم به جای من چرا باد دارد توی زلفت تاب بازی می کند؟؟؟ شاعر: مهدی رحیمی, ...ادامه مطلب
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم مردى* خدمت پيامبر(ص) عرض كرد: يا رسول الله! ما در زمان جاهليّت بت ها را پرستش مى كرديم. فرزندان خود را مى كشتيم. دخترى داشتم، از اين كه او را به مهمانى مى بردم، خيلى خوشحال مى شد. روزى او را به قصد مهمانى بيرون بردم. دخترم دنبال سرم حركت مى كرد. رفتم تا به چاهى رسيدم. آن چاه از خانه من، زياد دور نبود. دست دخترم را گرفتم. او را در چاه انداختم. آخرين چيزى كه از او به ياد دارم، اين است كه با مظلو ميّت تمام فرياد مى زد: پدر!... پدر!... رسول اكرم(ص) با شنيدن اين ماجراي غم انگيز، آن چنان گريه كرد كه اشك ديدگانش خشك شد. پی نوشت: مسيرة بن م,حدیثی از (ص),داستانی از (ص),روایت از ص,روایت ص,داستانی از زندگی ص,داستانی از کودکی حضرت محمد(ص) ...ادامه مطلب
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم يك روايت جالب از خالد بن ربعى به چند سند ذكر فرموده تا اينكه رسيده به على (عليه السلام) او گفته در روايت آمده است كه روزى على (عليه السلام) براى حوائج خود داخل مكه شدند ديدند عربى را كه پرده كعبه را گرفته و با خدا حرف مىزند. يا صاحب البيت، البيت بيتك و الضيف ضيفك و لكل ضيف من ضيفه حق فاجعل حقى منك الليله المغفره، فقال اميرالمومنين لاصحابه اما تسمعون كلام الاعرابى قالوا نعم عربى آمد پرده خانه را گرفت، عرض كرد: اى صاحب خانه، خانه خانه شما است، مهمان هم مهمان شما است و هر مهمانى بر صاحب خانه حقى دارد حق مرا آمرزش گناهم ق,داستان شهادت امام علی ع,داستان زندگی امام علی ع,داستان از امام علی (ع),داستانی کوتاه از امام علی ع,داستانی از رشادت امام علی (ع) ...ادامه مطلب
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم و اتاكم من كل ما سالتموه و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها ان الانسان لظلوم كفار انواع نعمتها كه از خداوند تعالى درخواست كرديد به شما عطا فرمود اگر نعمتهاى بى انتهاى خداوند تعالى را بخواهيد بشماريد يا به شماره آوريد هرگز حساب آن نتوانيد كرد. يكى از نعمتهاى خداوند آگاه بودن و بفكر آخرت و صالح و خالص كردن اعمال خود انسان است يك وقت مىبينيد يك عمل كوچك را براى خداوند انجام دادهايد براى آخرت كافى است. يك وقت هم مىبينى يك عمر نافله شب، قرآن و دعا و اعمال ديگر انجام دادهايد ولى به درد شما نخورد، در تاريخ نوشتهاند,داستانی از ناصرالدین,داستانهای از ناصرالدین,داستانی کوتاه از ناصرالدین,داستان هایی از ناصرالدین,داستانهای ناصرالدین قاجار ...ادامه مطلب